ماجرای زندگی منو زنم الناز و سعید و زنش (قسمت هفتم)
صبح روز بعد ساعت های ۷و نیم بود از خواب بیدار شدم دیدم که الناز هم مثل من لخت لخت روی تخت خوابه به پهلو راست خوابیده پای چپش رو هم جمع کرده بود به سمت شکمش که قشنگ کوس و سوراخ کونش زده بود بیرون یه لحظه بذ خودم فک کردم که ساید اگه بیدار شده باشه رفته باشه حمام یا دستشویی حتما الناز رو لخت روی تخت دیده چون حمام و دستشویی کنار هم بین اتاق ها بود و در اتاق ها هم روبروی هم بود و هر کی میخواست بره دستشویی میتونست داخل اتاق و نصف تخت رو ببینه . با این افکار خیلی حال میکردم . نشستم قسمت پایین تخت که رو به در بود و از داخل راهرو دید داشت و همینطوری لخت لخت بودم و داشتم به زاویه خواب الناز نگاه میکردم و یکم کیرم راست شده بود چون صبح بود با خودم گفتم که اونا خوابیدن و واسه همین همونجا نشستم و داشتم فک میکردم که یهویی دیدم فریبا از اتاق خودشون اومد بیرون و داشت میومد سمت دستشویی شورت و سوتین هم نداشت منم خوب میتونستم کوس و سینه هاشو ببینم . خودش گیج خواب بود . مثل اینکه وسط خواب دستشویی لازم شده . همینطوری گیج از پایین تختشون اومد نزدیک در دستشویی که رسید چشمش به داخل اتاق ما و من افتاد که داشتم بهش نگاه میکردم که جا خورد و ایستاد و یه دستش رو گذاشت روی سینه هاش و یه دست دیگش رو روی کوسش که من نبینم بعدش هم ارروم گفتش بیداری تووو و در دستشویی رو باز کرد و فت داخل موقع رفتن داخل زاویه دیدش روی کیر من بود منم از بس جا خورده بودم اصن حواسم نبود که شورت پام نیست کیر من هم که نیمه راست شده بود .فریبا هم قشنگ دیده بودتش .فریبا رفت تو دستشویی منم دوباره سر جام وی تخت دراز کشیدم تا فریبا بیاد بیرون بعد من برم و همونطوری لخت کنار الناز خوابیدم صدای در دستشویی رو شنیدم که فریبا اومد بیرون منم بلند شدم و شلوارک پوشیدم و رفتم دستشویی داخل اتاق فریباشون رو که دیدم اونم رفته بود دراز کشیده بود قسمت پایین پاهاشون تا زیر باسنش دیده میشد از بیرون اتاق منم دیگه فضولی نکردم که یکم برم جلوتر و بیشتر ببینم ضایع بود ولی پاهای خوشگلشو دیدم که به پشت خوابیده بود و پاش رو روی هم اورده بود و اون انگشت های کشیده با ناخن های بلندش مثل الناز که من عاشق اینجور پاها هستم رو دیدم خیلی دوست داشتم میرفتم انگشت های پاشو میخوردم ولی نمیشد . رفتم دستشویی و بعدش هم اومدم بیرون رفتم یه دوش بگیرم وقتی دوش گرفتم اومدم بیرون سعید و تو حال دیدم روی مبل ها نشسته بود رفتم تو اتاق خودمون دیدم الناز طاق باز خوابیدم و یکی از پاهاش رو هم یکم اورده بود بالا که کامل کوس و کون و سینه هاش مشخص بود باز دوباره با افکار اینکه سعید تو این وضعیت خوب تونسته کوس و کون الناز رو ببینه دوباره کیرم راست شد .خلاصه رفتم تو حال پیش سعید
من: صبح بخیر سعید جان
سعید :صبح بخیر عزیزم عافیت باشه
من:ممنون . چه خبرا چه میکنی
سعید: هههه خبرا که دست شماست
من: چه خبرایی؟
سعید: دیشب حسابی سرت شلوغ بود .بابا آرووم تر کار کن ملت خوابیدن
من: عه مثل اینکه فقط من سر و صدا کردم شما نکردین دیشب هم اصن خواب نبود حسابی بیدار بودش(اشاره کردم به کیرش منظورم کیرش بود)
سعید:این که اره ولی به بیداری مال تو نمیرسید با اون سر و صدایی که راه انداختین من : دهنت سرویس .مقصر النازه اون خیلی سر و صدا میکرد
دیگه خیلی راحت شده بودم با سعید خیلی هم دوست داشتم چنین بحث هایی رو با سعید بکنیم اونم خوشش میومد و هی ادامه میداد دیگه اصن خجالت هم نمیکشیدیم از هم خیلی با هم راحت بودیم
سعید : اره صدای الناز بود ولی تو باعثش بودی که اینقدر بلند اخ و اووخ کنه
من:عه پس تو هم مقصری که صدای اه اه فریبا میومد
سعید : اره منم مقصرم ولی تو بیشتر
من:ههه دهنت سرویس . ولی راستش سعید یه چیز میگم ناراحت نشی فک میکنم تو هم مثل منی .وقتی صدای دو نفر دیگه رو که میشنیدم اون اتاق دارن سکس میکنن بیشتر حال میکردم و محکم تر تو کون الناز فشار میدادم
سعید:عه ما اونجا سکس میکردیم شما اینجا حال میکردی
من: سعید نگو که تو با صدای اینطرف حال نمیکردی
سعید : مممممم راستش چرا منم حال میکردم
من :سعید میدونی چیه من خیلی خوشحالم که اینقدر با هم راحتیم
سعید:منم . فک میکنم زنامون بیشتر خوششون میاد که اینقدر راحتیم
من :اره اونا هم اگه خیلی بسته باشن دیگه مسافرت و دور هم بودنمون اینقدر بهشون خوش نمیگذره من که الناز رو ازاد گذاشتم هر جور دوست داره راه بره و لباس بپوشه و لذت ببره از ازادی
سعید :اره منم کاری ندارم به فریبا خیلی هم دوست دارم اینطوری باشه. حالا بگو چکار میکردی بعضی موقع ها صدای الناز بلند تر میشد
دیدم که سعید هم خیلی دوست داره وارد جزییات بشیم منم ادامه دادم
من: یعنی تو نمیدونی
سعید:نه
من:کون الناز یکم تنگه تازه کاره واسه همین دردش میاد مممم ببخشید ها مثل فریبا نیست
دیدم سعید ناراحت نشد که در مورد زنش گفتم خیلی با اشتیاق ادامه داد
سعید:اره حدس زدم که داری از کون میکنیش .فریبا رو هم زیاد از کون میکنم خیلی وقته عادت داره راست میگی . حالا از کجا میدونی که فریبا بیشتر از الناز از کون داده
من:از زبون الناز شنیدم .موقعی که با فریبا تنهان خیلی کارا با هم میکنن .کون دادن رو هم از فریبا یاد گرفته
سعید:اها .اره یه بارم فریبا موقع سکس بهم گفت که تو هم همه بدن منو مثل سامان که واسه الناز می خوره و لیس میزنه واسه منم لیس بزن و بخور . بعد هم ازش پرسیدم فهمیدم که الناز بهش گفته
من :اره اینا خیلی با هم راحتن واسه همین تو جمع خودمون خیلی راحتن مگه تو بدن فریبا رو نمیخوری و لیش نمیزنی
سعید :نه من فقط کوس و کونش رو لیس میزنم
من :عه ولی وقتی تمام بدن یه زن رو بخوری و نوازش کنی و لیس بزنی بیشتر بهش حال میده من که از نوک انگشت پای الناز و میخورم تا کوسش از لباش هم تا روی سینه هاشو بعدش هم شکم و کوسش خیلی حال میده اینقدر کوس و کونش رو لیس می زنم و با انگشتم بازی میکنم باهاش تا ارضا بشه بعد میکنمش توهم امتحان کن خیلی حال میده
تو این صحبت هامون دیگه هیچ شرم و حیایی بینمون نبود خیلی داشتم حال میکردم وقتی اینجوری با سعید از کوس و کون زنامون حرف میزدیم کیر من که توی شورتم یکم بلند شده بود مال سعید هم باد کرده بود
سعید:عه چقدر باحال باید امتحان کنم ببینم چجوری ولی پاها رو دوست ندارم بخورم.
من:باشه هر کدوم رو که دوست داری بخور ولی من عاشق پا هستم
گرم صحبت بودیم که صدای فریبا اومد که داشت میرفت اشپزخونه و به هردوتامون صبح بخیر گفت یه نگاه کش دار هم به من کردش شورت و سوتین قرمز رنگ هم تنش بود که اون رون های تو پرش رو بهتر نمایش میداد پشت سر اون هم الناز از اتاق اومد بیرون با شورت و سوتین سفید که وقتی راه میرفت یکم سینه هاش این ور اون ور میرفت یه چشمم به سعید افتاد دیدم داره به الناز نگاه میکنه و حتما به سینه هاش نکاه میکنه .الناز هم صبح بخیر گفت و رفت پیش فریبا و صبحانه رو اوردم خوردیم و تصمیم گرفتیم که بریم ساحل و افتاب بگیریم بعدش زنامون رفتن تو اتاق که لباسشون رو عوض کنن وبریم . الناز همون تاپ دامن دیروز رو پوشیده بود که خط سینه ها و بغل سین هاش دیده می شد و بند سوتینش هم دیده میشد و دامنش هم تا زیر باسنش بود بیکینی رو هم زیرش پوشیده بود . فریبا هم یه تاپ دامن نازک و گشاد پوشیده بود قشنگ شورت و سوتینش به خاطر نازکی لباسش دیده میشد دامنش هم کوتاه تر از الناز بود من و سعید هم که با شلوارک بودیم رفتیم یه رکابی پوشیدیم و زیر انداز و روغن و اب برداشتیم با الناز و فریبا رفتیم بیرون سمت ساحل …